تذلل به درگاه پروردگار
25 بهمن 1403 توسط انسیه معصومی
- پرودگارا!گناهانم زبانم را بند آوردهاند ویارای آنم نیست که عذری آوردم یا حجتی اقامه کنم. اسیر بلیه خویشتنم ودر گرو اعمال خود.در وادی خطای خود سرگردانم وندانم به کجا میروم ،چونان مسافری از همه جا بریده ودر راه مانده.
- خود را در جایگاه گنهکاران ذلیل بر پای داشته ام در جایگاه شور بختانی که در برابرت گستاخی کردهاندو وعده های عذابت را به چیزی نشمرده اند. منزهی تو ،ای خداوند.به کدامین جرات با تو گستاخی کرده ام ؟
- ای مولای من هیچ ندارم که بگویم جز این که عاجزانه بگویم، بر من رحمت آور در شب میلاد آخرین منجی بشریت ،از تمام گستاخی هایی که در مقابلت چشم بر هم گذاشتم وبی شرمانه انجام دادم.